خاطرات ترم اول
معمار کویر
معماری گمشده این عصر است ...دریابش...

یادش بخیر...روز اول بود...یک شنبه.رفتیم ساختمون فنی با کلی جستجو کلاس ریاضی رو پیدا کردیم،رفتیم،استاد نبود...پرسیدیم،گفتند امروز کلاس نداریم...باز آقایون گفتن نه بریم ساختمون شماره 2...دوباره رفتیم بازم استاد نبود...بعد کلا به این مسئله پی بردیم که هفته ی زوجه و ما هفته فرد کلاس داریم.

بعد از ظهرشم که با استاد مهوش داشتیم..یکم حرفو علاقه و بعدم تعطیل...

یادش بخیر روز اولی که با استاد شریفی داشتیم...آقایون، کلاسو از رو برنامه مشخص کردن و رفتن و....

یادش بخیر روز اولی که با استاد ارغیانی داشتیمو ایشون همش می گفتن :هوم م م م؟درسته؟یاد اون همه حس و بیان بخیر....یاد pdf ما هم بخیر!!!!

یاد استاد مهوش بخیر که بهمون جسارت بلند شدن از سر جا و نگاه کردن کارای بقیه رو یاد داد.

یاد کلاس استاد شریفی به خیر ...نگاه اول ما که به کفشاشون بود ...(تواناییشون خیلی بالا بود)چقدر سر کلاسشون کاریکاتور بچه ها رو کشیدیم(البته سر کلاس استاد ارغیانی هم این کارو می کردیم)...فکر کنم هنوز چندتاشو دارم....(آقایون حلالم کنن!!!!!)

یاد کلاس استاد شجاعی بخیر...هنوزم نمی دونه کی ماژیکش رو برداشت...می خواستن هی رو میز من جا نذارن ماژیکشونو....یاد کارگاه بخیر...چه تندیسایی که نساختیم...آقای نیکدل باید اون آبمیوه ی اضافی ای که خوردین رو پس بدین...!!!!

یاد کلاس ریاضی بخیر... خوابیدن با چشم باز رو سر کلاس ریاضی یاد گرفتم...چقدر از درس دادنشون حرص می خوردیم...هرچی جواب می دادیم !استاد می گفت:نه یه جور دیگه بگین...!!!

یاد کلاس زبان و سوتی های بچه ها بخیر....اوهوم...کامماااان...هرچی هم بیشتر من من می کردیم اکسلنت رو قشنگتر می گفتن...

یاد کلاس عکاسی هم خیلی بخیر ...هر وقت از خواب بیدار می شدم می دیدم استاد یه مطلب خیلی جدید دارن می گن...یاد بحث ترکمن بخیر...استاد چرا می گن:torkmen ؟چرا نمی گن:torkwomen?

حالا یکم از برو بچ بگیم:یاد چهره ی به ظاهر خجالتیه آقای قره باش بخیر ...یه سوال؟چرا تا خطاب می شین سرخ می شین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

یاد چهره ی غمگین روزای اول آقای نیکدل بخیر....یاد دلسوزی ها ی زیاد آقای افخمی هم بخیر...تا غر می زدیم آقای افخمی میومدن غمخواری و کمک...

یاد لهجه ی خیلی قشنگ آقای جوان بخیر...به خصوص سر کلاس زبان...(ما خانوما شخصا لهجشون رو خیلی دوست می داشتیم)

یاد نبودنای آقای لگزیانم بخیر ...هنوزم اون روزی که تو اتوبوس بهمون پفک و چیپس تعارف کردین یادمون نمی ره.

یاد اعتماد به نفس کاذب خانوم قاسمی هم بخیر...یاد شلنگ خانوم داورپناه هم بخیر...

یاد صندلی داغمون بخیر...آقای نعیمی تکلیف رنگ اسب سفید رستم مشخص شد اما اینکه مال کی بود نه....من و از این سر در گمی دربیارید...راستی آقای ذبیحی ما آخرشم نفهمیدیم؟شما تاریخ معاصرو بیشتر دوست دارین یا تاریخ الانو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

یاد روز تولد خانوم اسماعیلی نیا و رستوران بخیر...بچه ها دیگه تو رستوران تولد نگیرین خز شده!!!!!!

یاد آب اناری هم که به آقایون دادم  بخیر....آقای قره باش از ترم بعد می رم ترکمنی پیشرفته کار می کنم...

فکر کنم جالب شه اگه هرکسی یه خاطره جالب که تو ذهنش مونده رو بگه...منتظرم...

 



نظرات شما عزیزان:

StevenDom
ساعت12:04---26 دی 1395
co mozna jesc przy dnie moczanowej dna moczanowa <a href=http://seeknet.pl/>http://seeknet.pl/</a> dna moczanowa przyczyny ziola w dnie moczanowej

حمیدرضا
ساعت23:35---15 بهمن 1390
خودمون میدونیم فامیلتون چیه ولی انتگرال بیشتر بهتون میاد خانم زهرا اسماعیل نیا...
حتما 20 داد بهتون عابدی؟؟؟
خوش بحال خانم ها که اینقد استادان محترم بهشون لطف دارن.....


زهرا
ساعت1:45---15 بهمن 1390
جا داره من یه چیزی رو مشخص کنم: من اسماعیل نیا هستم، زهرا اسماعیل نیا، قابل توجه 4پایه
پاسخ: چی شده؟؟؟!!


آتنا
ساعت21:34---12 بهمن 1390
سلام اصفهانی...
مدنی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آره یاد اون کلیپ بخیر...اما یاد اون کلیپ پنگوئنه بیشتر بخیر....


faeze hozhabri
ساعت2:00---12 بهمن 1390
یاد روز اول دیدن کویر دانشگاه و پشیمون شدن از انتخاب رشته روز ثبت نام و مسخره کردن دانشگاه توسط خانواده بخیر

یاد کمکها و لطفهای بی دریغ آقای رحمانی واسه برداشتن گل تو کارگاه بخیر

یاد تفاوت قائل شدن بعضی استادا بین بچه ها بخیر

یاد سوژه شدن استادا وعکس گرفتن ها بخیر

یاد مکعب کشیدن های بیهوده واسه استاد شریفی بخیر

یاد سوتی گرفتن از بچه ها بخیر

یاد موهای قشنگ استاد عابدی و جک های قدیمی و بی مزشون بخیر

یاد خنده های سرکلاس استاد علوی بخیر

یاد عصبانی شدن و ضایع کردن آقای خاکشور با لحجه شیرین سبزواری بخیر


پاسخ:یاد همشون بخیر اینا همشون خاطره میشه


hamidreza
ساعت0:36---12 بهمن 1390
یاد کارگاه مصالح بخیر عجب گل بازی هایی کردیم یکی از بهترین کلاس های ترم بود دم همه اونایی که دلمون رو شاد کردن گرم

از خانم انتگرال با اون انداختن صندلی ها یره گفتنش تا ترک های سفال خانم قاسمی پاک کردن گل خانم سعدی وغیبت کردن خانم ها شکستن اکثر کارها آبمیوه هایی که بچه ها می خریدن و من اضافه نوش جان می کردم حتی دزدیده شدن کار کلاسی سفال من وعلیرضا الان واسم خاطرس ....
پاسخ:اره حمید رضا مخصوصا با اون علامتی که وسط کار گذاشته بودم یادته؟؟؟!


hamidreza
ساعت0:27---12 بهمن 1390
آره یادش بخیر این خانوما که خیلی ناهماهنگ بودن واقعا اعصابمون داغون شد .....


مولانا هم هرکی هست خودشو معرفی کنه حلالیت بطلبیم
پاسخ:جا داره بگم جریان آوردن برگه های مدادی تقصیر خانوما نیست...استاد به آقای جوان گفته بودن آقای جوان قبول نکرده بودن....استاد هم گفتن به یکی دیگه می گن....پس می خواستیم و نمی خواستیم مدادی به پاچمون وصل بود....
پاسخ: بله استاد فقط می خواستند مطمئن شند که تقلبی در کار نباشه


آتنا
ساعت23:26---11 بهمن 1390
آقا یا خانوم مولانا شماااااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مولانا
ساعت21:22---11 بهمن 1390
سلام و درود بر همه

یاد صمیمیت های اواسط ترم بخیر.......کاش امروز نیز دست کم احترام همدیگر را میداشتید......البته خوشحالم از اینکه احترام همه را داشته ام.....

روز دو شنبه و سه شنبه 10 و 11بهمن چنان بی احترامی را به همدیگر میکردید که یادتان رفته همکلاسی هستید و خواهید بود....

در انتخاب واحد نیز به وضوح ناراحتیتان را آشکار کردید{منظورم عده ای از دختر و پسران معماری میباشد}

بسیار خشنودم که فقط یک بار پایم لغزید
پاسخ:میگم عجب دل پری دارید شما خانم مولانا 10 و11 چه خبر بوده مگه؟؟؟ چرا فضای کدورت ایجاد میکنید ما همه با هم هم کلاسیم هیچ کس هم با هیچ کس مشکلی نداره ولی جا داره بگم که خانما یکم نا هماهنگند اگه همو به هم کلاسی بودن قبول دارید نا هماهنگی معنی نمیده


بهنام
ساعت14:38---11 بهمن 1390
خانوم غازی تیغ به پاتون رفته یا پاتون به تیغ رفته .هنوزم این قضیه ی ترکمنی را نفهمیدم .
با این کلمات در همی که مثلا ترکمنی بود فرستادید فک نکنم بتونید حتی در سطح مبتدی هم یادبگیرید!!!@}; -


بهنام
ساعت14:33---11 بهمن 1390
خانوم غازی تیغ به پاتون رفته یا پاتون به تیغ رفته .هنوزم این قضیه ی ترکمنی را نفهمیدم .

با این کلمات در همی که مثلا ترکمنی بود فرستادید فک نکنم بتونید حتی در سطح مبتدی هم یادبگیرید!!!پاسخ:تیغ تو پام رفت.اااااااااااا ببخشید من نوشتاری ترکمنی رو یاد نگرفتم...فقط می دونم اون گ هایی که شما می گید در واقع ق ی حلقیه...با این حرفا من تلاشمو کم نمی کنم...حیف معلمم سرش خیلی شلوغ بود...منو سر کل نندازین...گولمه:-))


alireza
ساعت14:26---11 بهمن 1390
میگم خانم قاسمی هم که از واژه خز زیاد استفاده میکنیدا!!!!

آتنا
ساعت14:06---11 بهمن 1390
جریان داداش اینا...اگه آیدنق؟؟؟؟

آتنا
ساعت14:05---11 بهمن 1390
یاد یادگاریهایی که روی باندم نوشتیم بخیر...کشتم شپش شپش کش شش پارا /پایم به تیغ رفت و مردم یارا....خانوم اصفهانی هم که یه نامه نوشتن رو پام...یاد انگلیسی اصفهانی هم بخیر...یاد شعر پریوش که در طول انجام پروژه هندسه می خوندیم بخیر...یاد لهجه مشهدیه خانوم اصفهانی هم بخیر ....

بهنام
ساعت14:03---11 بهمن 1390
سلام. قضیه ی ترکمنی چیه؟ نفهمیدیم؟؟؟؟؟؟

خانوم قاسمی یه ضربدر به من بدهکاری.
پاسخ:???!!!!!


دو پایه
ساعت12:11---11 بهمن 1390
اسم مارو لطفا خز نکنین!!!

قضیه چیه؟!شما هر چهارتاتون یه داداش دارین؟!
پاسخ:نه باشه ترم بعد واست تعریف می کنم جریان ترکمنیه...


چهار پایه(صلاح جمشید حمید رضا بهنام)
ساعت7:38---11 بهمن 1390
یاد اون روزی که اولین بار با داداشم به بجنورد اومده بودم ااااااااااهپاسخ:یاد شایعه سازی و سر کار گذاشتن بچه ها بخیر

جمشید
ساعت15:12---10 بهمن 1390
خانوم غازی همون شیرینی که شما با اون وضع پاهاتون دادین خودش کلیه من با بدن سالم شکلات هم به شما نمیدمپاسخ:حیف حسابم ته کشیده بود وگرنه که انارگلاسه می دادم...من مشهدی نیستم...
پاسخ:ای بابا یاد حساب ته کشیدن هم بخیر


جمشید
ساعت15:08---10 بهمن 1390
یاد خانوم انتگرال و جوکهای بی مزه ی استاد عابدی بخیرپاسخ:بله بله....

مسعود
ساعت15:05---10 بهمن 1390
یاد اون روزی ک خانما رفته بودن اردو و اقایون تنها رفتن کارگاه و اونقدر خوش گذشت بخیر......................................پاسخ:یادش بخیر غصه می خوردین که کی امروز ابمیوه میده...!!!!
پاسخ: چی خیال کردید؟؟؟! خودمون خریدیم


استاد ارغیانی
ساعت15:03---10 بهمن 1390
یاد اون اخلاق گند خانوم غازی در طول ترم بخیر!!!! پاسخ:ااااااااااااااا من چی کار کردم...؟؟؟؟؟؟؟؟؟خوشحال می شم با جزئیات بدیم رو بگید...از کلی گویی خوشم نمیاد...

مسعود
ساعت15:00---10 بهمن 1390
یاد اون چرت و پرت گفتن حمیدرضا بخیرپاسخ:واقعا یخـــــــــــــــــیر

alireza
ساعت14:48---10 بهمن 1390
ما که تیتاب دادیم شما نبودید
یاد نخودچی خورون خانما تو کارگاه بخیر بعدش چقد خندیدیم (حالال کنید)
یاد شجاعت دختر شجاع برا جیز شدن بخیر
یاد داغون شدن ژوژماند بخیر
یاد کینه خانم هژبری از بعضی ها بخیر (راستی ما جرا چی بود)؟؟؟
یاد ترک های سفال خانم قاسمی بخیر
یاد وام دانشجویی بخیر چه کمکی کرد
یاد کارن هــــــــــــــم بخیر
یاد پروژه استاد مهوشم داره بخیر میشه چه سخته!
یاد صدای مسعود هم بخیر
یاد 24 ساعته باز بودن در خابگاهمونم بخیر
یاد پای خانم غازی هم بخیر ایشالا بزرگ میشید یادتون میره
یاد صندلی داغ خانم قبادی هم بخیر میگم بخشش هم خوب چیزیه
یاد حیوون مورد علاقشونم بخیر .... چی بود؟؟؟ خر .... خرگوش؟؟؟
یاد کمکای ما هم بخیر
یاد پاستور خانما و فالگیریشون سر کلاس بخیر
یاد مرموز بودن خانم جوادی کیا هم بخیر
راستی محبوبه یا عاطفه؟؟؟ ما که نفهمیدیم
یاد شعر فمینیستی اول سال هم بخیر راستی رپشو خوندید؟؟؟
یاد استرس 504 بخیر
یاد سوتی که دو خانم محترم پیش مهوش دادند هم بخیر
.
.
.
.
بسه دیگه حوصله ندارم


hamidreza
ساعت14:33---10 بهمن 1390
من یادم نمیاد قیافم غمگین بوده باشه

تاریخ رو تحریف نکنید خانم غازی

ترم دوم یک آبمیوه بهتون بدم تا عمر دارین گوارای وجودتون باشه...پاسخ:باشه...البته اگه آبمیوه ی مشدیه نمی خوام....


hamidreza
ساعت14:27---10 بهمن 1390
یاد شولولولوی من بخیر خیلی چسبید.....

یاد پلان سنگ توالت مهوش بخیر خانم هژبری خیلی عالی کشیدن خوب شد وارد جزئیات بیشتر نشدن وگرنه خانم قاسمی حالشون می شد

یاد خانم انتگرال بخیر خدا رحمتش کنه....:

D

پاسخ:وای هنوز که ازون روز یادم میاد آب می شم...
پاسخ:شولولولو یا سنگ توالت مهوش؟؟؟
پاسخ:سنگ توالت


جمشید
ساعت14:24---10 بهمن 1390
یاد اون خانومی که دمبال سگ میدوید در محوطه دانشگاه بخیر....میدونید کیه؟؟؟؟ خانوم مهندسو که میشناسیدپاسخ:آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآه نه بابا وای !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:









تاريخ : یک شنبه 9 بهمن 1390برچسب:متفرقه,خاطره,
ارسال توسط آتنا